
مجید افشاری گفت: بزرگترین چالش در آموزش شعر به هنرجویان، شبیه سازی است. یعنی مدرس آگاهانه یا ناآگاهانه تلاش کند که از هنرجویان در زمینه فکر و زبان شاعری، افرادی شبیه خودش را بسازد.
وی در خصوص راهکاری جلوگیری از شبیه سازی افزود: این موضوع در وهله اول به اراده مدرس و سپس به هوشمندی هنرجو، بستگی دارد. درست است که انتخاب استاد به گرایش و توانایی هنرجو بستگی داشته و ممکن است تعلق خاطر به استادی پیدا کند، اما قرار نیست در هنر رفتار مقلدانه داشته باشیم.
افشاری ادامه داد: ما هنرجو میشویم تا با دریافتها و چشم اندازهای استاد آشنا شویم و در نهایت راه خودمان را در هنر پیدا کنیم . استاد هم وظیفه دارد الهام بخش باشد نه مقلد پرور.
این مدرس در مورد خلاءهای آموزشی گفت: هنر یک فضای شخصی و آزاد را در اختیار ما میگذارد و می توانیم مدام و متعصبانه روی باورها و سبکهایی اصرار کنیم و همه رویکردهای شعری را در محتوا و فرم به عنوان موضوعات هنری معرفی کنیم. اما خلاء اصلی آموزش در شعر و نقد اطلاعات نیست، بلکه فقدان اطلاعات درست است.
عضو شورای شعر و ترانه مطرح کرد: در حوزه شعر هنوز در تعاریف اولیه اشکال داریم. به عنوان نمونه اطنابِ عاطفی که طول و تفصیل دادن به روایت عاطفی است، میتواند روش شاعری باشد اما بسیاری آنرا خلاف بلاغت میدانند که ممکن است همیشه خلاف بلاغت نباشد.
وی افزود: یا بسیاری از ناقدان “حشو” را خوب درک نکردهاند و یا کاربرد حرف” را ” در شعر نمی دانند. از این نوع جزئیات تا نحوه جریان شناسی شعر معاصر از جمله موضوعاتی است که به عنوان چالشهای آموزشی در حوزه شعر وجود دارد.
افشاری اظهار کرد: مشکل هم تا حدودی متوجه نهادهای متولی امر هنر و بیشتر مربوط به نظام آموزش و پرورش ماست که هنوز یک تعریف ساده از مضمون و تفاوتش با کشف شاعرانه در کتابهای درسی نداریم. البته قبول دارم که احکام شعر توصیفی هستند نه تجویزی، اما ارائه ساختار، تعاریف و مثالهای درست کمک شایانی به ما برای درک دقیق شعر میکند.
وی درباره ارزیابی جشنوارههای شعر دولتی و خصوصی اظهار کرد: میتوان از دو منظر این جشنوارهها را تحلیل کرد. برگزاری جشنواره با هر ظرفیت و ارادهای کمک به یادآوری و بروز رسانی شعر میکند. این تولید انگیزه، به شورآفرینی، آشناییها، پیوند شاعران کشور و حتی در برون مرزها کمک میکند، اما آفت اجتناب ناپذیر همه جشنوارهها موضوع سلیقه، روابط پنهان و آشکار برگزار کنندگان و هیئت داوران است.
وی مطرح کرد: برای همین است که هر طیفی جشنواره، داور و جایزه بگیر شناخته شده خودش را دارد. البته مخاطب حرفهای شعر کمابیش همه چیز را درک میکند و شعر هم از غربال تاریخ میگذرد. مهم ماندگاری اثر است نه ثبت نامها برای ماندگار شدن.
این شاعر معاصر در خصوص استفاده از شعر در آموزش مبانی آن گفت: در آموزش مبانی شعر از شعر بسیار بهره میبرم، مثلا این بیت غنی کشمیری که گفته “در فکر آشنایی اهل سخن مباش باید که خویش را به سخن آشنا کنی” یا این بیت بیدل دهلوی که میگوید “میکند یک دیده بیدار کار صد چراغ روزنی زین خانه تاریک بر دل وا کنید” را در کارگاهها مطرح و برای آموزش استفاده میکنم. اما به طور متوسط سه بیت در هر جلسه کارگاه خوانده و موضوعیتش را در نقد بیان میشود.
وی در پاسخ به اینکه کدام مسئله در جامعه شاعران آزار دهنده است، گفت: اول، همرنگ جماعت شدن و موج سواریهای عامه پسند است. دوم توّهم شاعر بودن و موثر بودن و سوم سوء تفاهم در فهم هنر تا جایی که هر کسی به بهانه تفاوت سبک، به خودش اجازه میدهد مهمل نویسی کند. البته هیچگاه تحت تاثیر این موارد نیستم و به جای غر زدن میکوشم در حد دانش و بینشم روشنگری کنم و در این مسیر خودسازی و رشد را فراموش نکنم.
افشاری در ادامه خاطرنشان کرد: افتخار داشتم به دلیل شاغل بودن پدرم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سن بسیار کم استاد مرحوم سیروس طاهباز را درک کنم، کسی که نیما یوشیج را با جمع آوری آثارش به طور شایستهای به تاریخ شعر معرفی کرد. خلاصه آموزههای این استاد گرانقدر را در سه عبارت بیان میکنم ” آب از سرچشمه بنوش، اول درخت شو سپس میوه بده ، حکایتگر مباش ، چنان باش که از تو حکایت کنند.
وی در پاسخ به اینکه به عنوان یک شاعر آیا شعر نیمایی هم سروده است یا خیر، افزود: بله ،اما بسیار کم شعر نیمایی نوشتهام، یکی از آنها را به عنوان مقدمه در کتابی با عنوان مجسمهها در خواب راه میروند قرار دادم که در ادامه میخوانید.
نیمه شب در کوچه مستی پیر
با صدایی خسته و دلگیر
زمزمه می کرد ؛
دیر فهمیدم، اگرچه خوب
خوب فهمیدم ، اگر چه دیر ..
خبرنگار: سمیه فصاحت



